الحکاية والتمثيل

کودکي با خويش تنها ساختي
جوز با خود جمله تنها باختي
آن يکي پرسيد از وي کاي غلام
از چه تنها جوز ميبازي مدام
گفت ميري دوست ميدارم بسي
تا همه من مير باشم نه کسي