الحکاية والتمثيل

مرتضي را گفت مردي نامور
تو چه ميداني بعالم بيشتر
گفت طاعت بيشتر بر آسمانست
زانکه آنجا منزل روحانيانست
ليک بر روي زمين از خشک و تر
هيچم از غفلت نيايد بيشتر
ور ز زير خاک مي پرسيم نيز
نيست بيش از حسرت آنجا هيچ چيز
آنکه را از خاک و خون بندي بود
در نگر تا حسرتش چندي بود
کار عالم زادنست و مردنست
گه پديد آوردن و گه بردنست
لاجرم اين کار بي پايان فتاد
تا ابد اين درد بيدرمان فتاد
اين چنين کاري که بيش از حد ماست
از زحير ما نخواهد گشت راست