الحکاية والتمثيل

کاملي گفتست در راه خداي
هست بي حد رنجهاي دلرباي
وي عجب از هيبت اين کار تو
ميگريزي در پس ديوار تو
گر شراب لطف او خواهي بجام
قطع کن وادي قهر او تمام
زانکه تا اين نبودت آن نبودت
بي بلا و درد درمان نبودت
گر بلطفت يک نظر در ميرسد
هر دمت جاني دگر در ميرسد