آغاز

پسر گفتش که درويشي بسيار
بسي باشد که آرد کافري بار
بزر چون دين و دنيا ميشود راست
ز حق هم کيميا هم زر توان خواست

جواب پدر

پدر گفتش که چون زر سايه افکند
ترا بي گوهر و بي مايه افکند
نيايد دين و دنيا راست هر دو
ز حق ميدان که نتوان خواست هر دو