يکي از خواجه جندي بپرسيد
که توبه يا سگي وز کس نترسيد
مريدانش دويدند آشکاره
که تا آنجا کنندش پاره پاره
بيک ره منع کرد آن جمله را پير
بدو گفتا نيم آگه ز تقدير
نشد معلومم اي جان پدر حال
جوابت چون توان آورد در قال
گر از او باش راه ايمان برم من
توانم گفت کز سگ بهترم من
وگر ايمان نخواهم برد از او باش
چو موئي بود مي من بر سگي کاش
چو پرده بر نيفتادست از پيش
منه بر سگ بموئي منت از خويش
که گر سگ را ميان خاک راهست
وليکن با تو از يک جايگاهست