زهي از عرش اعلي بر گذشته
وز آنجا عرش بالا بر گذشته
چه گويم من که از هر جا که گويم
به صد عالم از آنجا بر گذشته
همه روحانيان بر جاي مانده
تو در بي جايي از جا بر گذشته
هم از عقل معظم پيش رفته
هم از روح معلي بر گذشته
قيامت نقد امروزت که هاتين
تو از دي و ز فردا بر گذشته
به خاصيت تو دري عالم افروز
ز قعر هفت دريا بر گذشته
به يک دم چون گهر از طشت پر زر
ازين نه طشت مينا بر گذشته
به نور جان به ذات حق رسيده
ز آلا و ز نعما بر گذشته
شده مستغرق نور مسما
ز اعداد و ز اسما بر گذشته