شماره ٧٤٢: دم گرمي طمع از ناله هاي آتشين دارم

دم گرمي طمع از ناله هاي آتشين دارم
که مشکل عقده ها در پيش از آن چين جبين دارم
مکن گستاخ سير گلستانش اي تماشايي
که در هر رخنه ديوار آهي در کمين دارم
دمي صد بار در اشک را بر چشم مي مالم
تهيدستم، چه سازم يادگار دل همين دارم
ز من دارند ابر و برق، سوز و گريه را صائب
به اين بي حاصلي هر گوشه اي صد خوشه چين دارم