شماره ٦٨٠: گر چنين از کف عنان توسن دل مي دهيم

گر چنين از کف عنان توسن دل مي دهيم
رفته رفته پشت برديوار منزل مي دهيم
خلوت در انجمن را اعتبار ديگرست
ما ز خلوت دوستيها تن به محفل مي دهيم
امتحان قوت بازوي دريا مي کنيم
ما عنان چون موج اگر گاهي به ساحل مي دهيم
خاک ما افتادگان را دست دامنگير نيست
جان به آواز جرس در پاي محمل مي دهيم
آه اگر افتد به روي کعبه دل چشم ما
ما که دل از کف زطوف کعبه گل مي دهيم
باسبکروحان گرانجاني نمودن مشکل است
پيش باد صبح جان چون شمع محفل مي دهيم
زخم خاري صيد ما را مي کشد در خاک و خون
بي سبب تصديع دست و تيغ قاتل مي دهيم
بحر اگر چون پنجه مرجان بود در دست ها
چون جواب تلخ بي منت به سايل مي دهيم
صائب از قحط هم آوازست در دشت جنون
گوش اگر گاهي به فرياد سلاسل مي دهيم