شماره ٦٧٩: گر چه ما راه طلب را پاي در گل مي رويم

گر چه ما راه طلب را پاي در گل مي رويم
پيشتر از برق رفتاران به منزل مي رويم
وصل داديم شوق را افسرده سازد زان چو موج
گاه گاهي از دل دريا به ساحل مي رويم
گر به ظاهر نيست دست ما به زير بار خلق
ما به زير بار مردم از ته دل مي رويم
ديگران از دوري ظاهر اگر از دل روند
ما ز ياد همنشينان در مقابل مي رويم
گر چه مي دانيم گوهر نيست در بحر سراب
همچنان ما از پي دنياي باطل مي رويم
گر چه از دل مي رود از ديده غايب هر چه شد
ما ز دل چون مصرع برجسته مشکل مي رويم
سنگ راه ما نگردد پله افتادگي
با زمين گيري چو نقش پا به منزل مي رويم
از در دل مي توان شد از دو عالم بي نياز
ما به هر در صائب از غفلت چو سايل مي رويم