شماره ٦٧٦: ما پريشان حاصل خود را زمستي مي کنيم

ما پريشان حاصل خود را زمستي مي کنيم
خرمن خود پاک ما از باد دستي مي کنيم
نيست ممکن خودشکن غالب نگردد برغنيم
در شکست خود به دشمن پيشدستي مي کنيم
خضر با عمر ابد پوشيده جولان مي کند
ما به اين ده روزه عمر اظهار هستي مي کنيم
نعل وارون رهنوردان را حصار آهن است
در لباس بت پرستي حق پرستي مي کنيم
ما به حرف تلخ از آن لبهاي ميگون قانعيم
از تنک ظرفي به بوي باده مستي مي کنيم
هر که دست رد نهد بر سينه افکار ما
از دعا در کار او تيغ دو دستي مي کنيم
مي پرستي جز هوا جويي ندارد حاصلي
ما به رغم ميکشان ساقي پرستي مي کنيم
گر چه مي گردد پريشان زلف جمعيت ز باد
خرمن خود حفظ ما از باد دستي مي کنيم
صائب از افتادگي خورشيد عالمگير شد
پايه خود را بلند از زيردستي مي کنيم