شماره ٦٢٣: قبله را تغيير ازان محراب ابرو مي کنم

قبله را تغيير ازان محراب ابرو مي کنم
مي روم با آستانش کار يکرو مي کنم
مي نويسم خط بيزاري به طرف عارضش
باطل السحري به کار نرگس او مي کنم
عجز در درگاه استغناي او کاري نساخت
مي فرستم آه گرمي را ويکرو مي کنم
آيه نوميدي از چين جبينش خوانده ام
همتي ياران وداع آن سرکو مي کنم
حسن را در شيوه کامل ساختن حق من است
چشم آهو را به تعليمي سخنگو مي کنم
مي دهم جان در بهاي حسن تا در پرده است
من گل اين باغ را در غنچگي بو مي کنم
چند با داغ جنون همکاسه باشم سوختم
مدتي صائب به درد بيغمي خو مي کنم