شماره ٥٠٢: عشرت روي زمين در بردباري ديده ام

عشرت روي زمين در بردباري ديده ام
نقش پايم نقش خود در خاکساري ديده ام
واي بر جانم اگر عزت پرستان پي برند
اعتباري را که در بي اعتباري ديده ام
خضر در ظلمت سراي چشمه حيوان نديد
آنچه من از فيض درشب زنده داري ديده ام
حسن در زندان همان برمسند فرماندهي است
من عزيز مصر را در وقت خواري ديده ام
لخت دل بسيار از چشمم به دامن رفته است
داغ چندين لاله چون بهاري ديده ام