شماره ٤٥٤: اگر شود زني بوريا شکر حاصل

اگر شود زني بوريا شکر حاصل
شود ز خامه بي مغز هم ثمر حاصل
اگر چه بر سر خوان محيط مهمان است
صدف به کد يمين مي کند گهر حاصل
به سالها نشود آنچه حاصل از خلوت
ز پير ميکده گردد به يک نظر حاصل
سفيد ساز نظر تابه مدعا برسي
که بي شکوفه نمي گردد اين ثمر حاصل
کند جلاي وطن عالمي اگر گويم
مرا چه تجربه ها گشت از سفر حاصل
توان ز سختي ايام سرخ رويي يافت
که لعل مي شود از کوه واز کمر حاصل
ببند لب ز طمع تا ترا دهند از غيب
گشايشي که نگردد ز هيچ در حاصل
بپوش ديده ز خورشيد طلعتان که مرا
نشد ز ديدنشان غير چشم تر حاصل
بجز ندامت و افسوس و حسرت بسيار
نگشت صائب ازين عمر مختصر حاصل