شماره ٤٣٣: چون قفس پر رخنه شد ديوار باغ از جوش گل

چون قفس پر رخنه شد ديوار باغ از جوش گل
بال مرغان غنچه گشت از تنگي آغوش گل
جلوه گاه يار هم ديوانگي مي آورد
نيست ممکن در خزان آيد به خود مدهوش گل
رخنه منقار بلبل زود مي آيد بهم
هست اگر اين چاشني باخنده چون نوش گل
دوش کان سروروان مستانه از گلشن گذشت
باغ تنگي کرد بر خميازه آغوش گل
من که چشم پاک شبنم را شمارم چشم شور
چون توانم ديد صائب خار را همدوش گل