شماره ٣٣٥: به خط ازان رخ چون برگ لاله ام قانع

به خط ازان رخ چون برگ لاله ام قانع
ز صاف باده به درد پياله ام قانع
خوشم به يک نگه دور از سيه چشمان
به بوي مشک ز ناف غزاله ام قانع
به خط مرا نظر از روي ساده بيشتر ست
ز حسن ماه جبينان به هاله ام قانع
وبال گردن مينا نمي شود دستم
ز مي به گردش چشم پياله ام قانع
اگر چه ماه تمامم، ز هفت خوان سپهر
به خوردن دل خود از نواله ام قانع
درين دبستان آن طفل بيسوادم من
که با شمار ورق از رساله ام قانع
درين رياض من آن عندليب دلگيرم
که از بهار به فرياد و ناله ام قانع
ز برگ عيش به لخت جگر خوشم صائب
به خون ز نعمت الوان چو لاله ام قانع