شماره ٣١١: در رکاب برق دارد پاي ،ايام نشاط

در رکاب برق دارد پاي ،ايام نشاط
دربهار از کف مده چون شاخ گل جام نشاط
پيش هرکس پنبه غفلت برون آرد ز گوش
دربهار آوازه رعدست پيغام نشاط
خنده برق است بر خوشوقتي گردون دليل
سايه ابرست بر روي زمين دام نشاط
نعل ايام بهاران است درآتش ز برق
از گرانخوابي مشو غافل ز هنگام نشاط
توبه در آغاز عمر از نقل و مي کردن خطاست
سعي کن تا هست فرصت در سرانجام نشاط
همچو شبنم، تا زبرگ عيش لبريزست باغ
ديده خود آب ده ازروي گلفام نشاط
خنده رويان صيقل آيينه يکديگرند
خوش بود درموسم گل گردش جام نشاط
نوش و نيش عالم امکان به هم آميخته است
مي شود از تلخي مي،شکرين کام نشاط
وقت ساقي خوش که در يک دم کند ماه تمام
از مي روشن هلال جام را شام نشاط
چاره نبود حسن کامل را ز نيل چشم زخم
از شب آدينه باشد نيل ايام نشاط
در دل ساده است عيش عالم ايجاد فرش
جامه بي نقش بايد بهر احرام نشاط
گرم کن هنگامه افسردگان خاک را
تا سرت گرم است چون خورشيد از جام نشاط
تا سليمان زمان صائب به تخت جم نشست
کامراني را زسر بگرفت ايام نشاط