شماره ٢٧٩: چون غنچه نشکفته درين باغ غمين باش

چون غنچه نشکفته درين باغ غمين باش
شيرازه اوراق دل از چين جبين باش
چون آتش سوزان مشو ازباد سبکسر
چون آب ز روشن گهري خاک نشين باش
از خشکي اگر ابر گهربار نگردي
درپرورش دانه افشانده، زمين باش
در بستن چشم است اگر هست گشادي
دررهگذر صيد،طلبکار کمين باش
دنباله روان راست خطر بيش ز رهزن
آگاه ز خود درنفس بازپسين باش
خواهي که به روشن گهري نام برآري
در روي زمين خانه نشين همچو نگين باش
شايد دري از غيب به روي تو گشايند
چون خال درآن کنج دهن گوشه نشين باش
صائب نبود زير فلک جاي اقامت
چون موج، سبکسير درين شوره زمين باش