شماره ٢٧٧: از صحبت افسرده روانان به حذر باش

از صحبت افسرده روانان به حذر باش
جوياي جگر سوختگان همچو شرر باش
بي درد و غم عشق، گرامي نشوددل
از گرد يتيمي پي تعمير گهر باش
چون سيل به ويرانه نهد گهر روي
جمعيت اگر مي طلبي زير وزيرباش
هموار کن از تاب زدن رشته خودرا
شيرازه جمعيت صد عقد گهر باش
چون لاله درين انجمن از نعمت الوان
قانع به دل سوخته و لخت جگر باش
اين نکته سربسته به هشيار نگويند
دربيخبري گوش برآواز خبر باش
بي آب محال است شود دايره آهنگ
در دايره ماتميان ديده تر باش
در ديده من رقعه اي از عالم بالاست
هر برگ خزان ديده که در فکر سفر باش
صائب مکن از سختي ايام شکايت
چون کبک سبکروح درين کوه و کمر باش