شماره ٢٤١: ساقي ز ميکشان خبري مي گرفته باش

ساقي ز ميکشان خبري مي گرفته باش
از خويش رفتگان خبري مي گرفته باش
رفتيم ما ولي دل و جان ماند پيش تو
از بازماندگان خبري مي گرفته باش
ما را کسي بجز تو درين شهر و کوي نيست
گاهي ز بيکسان خبري مي گرفته باش
چون تير کج به راه خطا تا به کي روي ؟
گاهي هم ازنشان خبري مي گرفته باش
از خار خشک ما که زمين گير گشته است
اي برق خوش عنان خبري مي گرفته باش
هر چند پايه تو به گردون رسيده است
اي ماه از کتان خبري مي گرفته باش