شماره ٢٣٦: چون سرو در مقام رضا پايدار باش

چون سرو در مقام رضا پايدار باش
آزاده ز انقلاب خزان و بهار باش
چون بيدلان ز سنگ ملامت متاب روي
خندان چو کبک مست درين کوهسار باش
پيش خسان به خاک مريز آبروي خويش
از حفظ آبرو گهر آبدار باش
اخفاي عيب دل سيهان از سيه دلي است
در پيش زنگي آينه بي غبار باش
تا از نظاره گل خورشيد برخوري
در باغ دهر شبنم شب زنده دار باش
پيرايه قبول بود در شکست نفس
بيش از گنه ز طاعت خود شرمسار باش
در نوش و نيش کن به حريفان موافقت
با هر که هم پياله شدي،هم خمار باش
با درد صاف کن دل پرخون خويش را
خندان چو لاله با جگر داغدارباش
ازتند باد حادثه چين بر جبين مزن
در بحر همچو آب گهر برقرارباش
خواهي يکي هزار شود نقد هستيت
در جستجوي سوختگان چون شرار باش
فيض گل نچيده ز چيده است بيشتر
باخار خار قانع ازان گلعذار باش
صائب مکن ز زخم زبان تلخ روي خويش
مانند گل شکفته درين خارزار باش