شماره ٢٠٠: بپوش چشم ز عيب کسان، هنربين باش

بپوش چشم ز عيب کسان، هنربين باش
بساز با خس و خار و هميشه گلچين باش
ز سنگ خاره دم تيغ زود برگردد
درين قلمرو آفت چو کوه سنگين باش
به خون ز نعمت الوان دهر قانع شو
گرانبها و گرامي چو نافه چين باش
به يک نظر نتوان ديد خلق و خالق را
بپوش ديده خودبيني و خدابين باش
درآ به حلقه روشندلان عالم خاک
ز سنگ تفرقه ايمن چو عقد پروين باش
شکسته پايي برق است سبزه ته سنگ
به بال سعي گريزان ز خواب سنگين باش
نخست از نفس پاک مشک کن خون را
دگر چو نافه چين در لباس پشمين باش
بهشت نقد اگر صائب آرزو داري
برو زخاک نشينان شهر قزوين باش