شماره ١٨١: کم نگرديد ز خط خوبي روز افزونش

کم نگرديد ز خط خوبي روز افزونش
سبز درسبز شد از خط رخ گندم گونش
گفتم از خط لب او ترک کند خونخواري
تشنه تر گشت ازين سبزه لب ميگونش
داشتم از خطش اميد خط آزادي
سرخط مشق جنون گشت خط شبگونش
هيچ مضمون خط يار ندانستم چيست
حسن خط کرد مرابي خبر از مضمونش
سرو چون سبزه خوابيده کشد خط به زمين
دررياضي که کند جلوه قد موزونش
برده از کار مرا ليلي آهوچشمي
که رواني برد ازريگ روان هامونش
مي چکد زهر ز تيغ نگه او صائب
تا نهان شد به خط سبز رخ گلگونش