شماره ١٦٩: ز جولان نظر مجروح مي شد روي نيکويش

ز جولان نظر مجروح مي شد روي نيکويش
چسان دل دارد خط را کاين چنين استاد بررويش ؟
رميدن جمع با خواب گران هرگز نمي گردد
چسان اين هر دو را آميخت با هم چشم جادويش ؟
به خال او سپردم خرده جان را،ندانستم
که در ايام خط پنهان کند رو خال هندويش
به تيغ بي نيازي مي کشدخضر و مسيحا را
به صيد من کجا رغبت کند مژگان دلجويش؟
مدار دلبري برنعل وارون است خوبان را
مشو زنهار صائب نااميد ازچين ابرويش