شماره ١٢٨: نمي تابد ز آتش روي، خط عنبر آلودش

نمي تابد ز آتش روي، خط عنبر آلودش
چه شمع است اين که چون پروانه گردد گرد سردودش
تماشاي گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوي گل نمي ارزد به روي گريه آلودش
خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
که دارد وعده بافرداي محشر وعده زودش
جهان پرتير و شمشيرست و من پيراهني دارم
که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش
سپند شوخ چشمي نذر آتش کرده ام صائب
که خواهد چشم مجمرروشنايي يافت ازدودش