شماره ٧٤: چون ترا مسکن ميسر شد پي تزيين مباش

چون ترا مسکن ميسر شد پي تزيين مباش
تخته کز دريا ترابيرون برد رنگين مباش
چون سبکروحان لباس از اطلس افلاک کن
همچو صوفي زير بار خرقه پشمين مباش
راهرو را بستر و بالين بود خواب گران
چون تن آسانان به فکر بستر و بالين مباش
رنگ بيرنگي زآسيب شکستن ايمن است
چون پرطاوس، فرد دفتر تلوين مباش
علم يکتايي حق بر نمي دارد دويي
نيستي گر اهل شرک اي بي بصر خود بين مباش
تا چو شکر ني به ناخن نشکند دوران ترا
صبر کن برتلخکامي، يکقلم شيرين مباش
نيستي صائب حريف چشم شور روزگار
گر نگردد بر مرادت آسمان غمگين مباش