شماره ٥٠: از ناکسان وفانشنيده است هيچ کس

از ناکسان وفانشنيده است هيچ کس
بوي گل از گيانشنيده است هيچ کس
از روزگار تلخ بودناله حزين
از نيشکر نوانشنيده است هيچ کس
بيگانه شوزخلق کز اين دورمطلبان
پيغام آشنا نشنيده است هيچ کس
خامش نشين که ناله جانسوز از سپند
درمحفل رضا نشنيده است هيچ کس
کردار بي نياز ز گفتار بيهده است
دعوي ز کيميا نشنيده است هيچ کس
عاشق به بال جذبه معشوق مي پرد
تمکين ز کهربانشنيده است هيچ کس
گفتار درميان صواب و خطا بود
از خامشان خطا نشنيده است هيچ کس
عشق از دوکون گرد برآورد نرم نرم
سيلاب بي صدا نشنيده است هيچ کس
صائب خموش باش کز اين حرف دشمنان
آواز مرحبانشنيده است هيچ کس