شماره ١٩: پيغامي ازان غنچه دهن مي رسد امروز

پيغامي ازان غنچه دهن مي رسد امروز
خوشحاليي از غيب به من مي رسد امروز
اين شادي ازاندازه پيغام فزون است
بوسي ز لب يار به من مي رسد امروز
مغز دو جهان راکند از عطسه پريشان
اين نافه که ازناف ختن مي سد امروز
ز آغوش وداعي که گل و لاله گشوده است
پيداست که گلچين به چمن مي رسد امروز
حمام زنانه است جهان از سخن پوچ
گوش که به فرياد سخن مي رسد امروز؟
جز زلف دراز تو که ترخان خدايي است
دست که به آن سيب ذقن مي رسد امروز؟
دخلي است که بسيار ز خرج است گرانتر
چيزي که به ارباب سخن مي رسد امروز
صائب نرود جز سخن حق به زبانم
پيمانه منصور به من مي رسد امروز