شماره ٩

راه مقصد دور و پاي سعي لنگ
وقت همچون خاطر ناشاد تنگ
جذبه اي از عشق بايد، بي گمان
تا شود طي هم زمان و هم مکان
روز از دود دلم تاريک و تار
شب چه روز آمد ز آه شعله بار
کارم از هندوي زلفش واژگون
روز من شب شد، شبم روز از جنون