يکشب با قمر

از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئيد
چشمت ندود اين همه يک شب قمر اينجاست
آري قمر آن قمري خوشخوان طبيعت
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اينجاست
شمعي که به سويش من جانسوخته از شوق
پروانه صفت باز کنم بال و پر اينجاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
يک دسته چو من عاشق بي پا و سر اينجاست
هر ناله که داري بکن اي عاشق شيدا
جائي که کند ناله عاشق اثر اينجاست
مهمان عزيزي که پي ديدن رويش
همسايه همه سرکشد از بام و در اينجاست
ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش
آي بيخبر آخر چه نشستي، خبر اينجاست
اي عاشق روي قمر اي ايرج ناکام
برخيز که باز آن بت بيداد گر اينجاست
آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود
بازآمده چون فتنه دور قمر اينجاست
اي کاش سحر نايد و خورشيد نزايد
کامشب قمر اين جا قمر اين جا قمر اينجاست