روي در کعبه اين کاخ کبود آمده ايم
چون کواکب به طواف و به درود آمده ايم
در پناه علم سبز تو با چهره زرد
به تظلم ز بر چرخ کبود آمده ايم
تا که مشکين شود آفاق به انفاس نسيم
سينه ها مجمره عنبر و عود آمده ايم
پاي اين کاخ دل افروز همايون درگاه
چون فلک با سر تعظيم و سجود آمده ايم
پاي بند سر زلفيم و پي دانه خال
چون کبوتر ز در و بام فرود آمده ايم
شاهدي نيست در آفاق به يک روئي ما
که به دل آينه غيب و شهود آمده ايم
بلبلانيم پر افشانده به گلزار جمال
وز بهار خط سبزت به سرود آمده ايم
سرمه عشق تو ديديم و ز زهدان عدم
کورکورانه به دنياي وجود آمده ايم
شهريارا به طرب باش که از دولت عشق
فارغ از وسوسه بود و نبود آمده ايم