الا اي نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادي
نگارين نخل موزوني همايون سرو آزادي
به صيد خاطرم هر لحظه صيادي کمين گيرد
کمان ابرو ترا صيدم که در صيادي استادي
چه شورانگيز پيکرها نگارد کلک مشکينت
الا اي خسرو شيرين که خود بي تيشه فرهادي
قلم شيرين و خط شيرين سخن شيرين و لب شيرين
خدا را اي شکر پاره، مگر طوطي قنادي
من از شيريني شور و نوا بيداد خواهم کرد
چنان کز شيوه شوخي و شيدايي تو بيدادي
تو خود شعري و چون سحر و پري افسانه را ماني
به افسون کدامين شعر در دام من افتادي
گر از يادم رود عالم تو از يادم نخواهي رفت
به شرط آن که گه گاهي تو هم از من کني يادي
خوشا غلطيدن و چون اشک در پاي تو افتادن
اگر روزي به رحمت بر سر خاک من استادي
جواني اي بهار عمر اي روياي سحرآميز
تو هم هر دولتي بودي چو گل بازيچه بادي
به پاي چشمه طبع لطيفي شهريار آخر
نگارين سايه اي هم ديدي و داد سخن دادي