عقل اول

حي قيوم و قديم لم يزل
هر کسي را داده چيزي در ازل
مالک ملک است و ما مملوک او
ملک او باشد هميشه بي خلل
با جلالش عقل عاقل بي مجال
با کمالش علم عالم در وحل
کل شيي هالک الا وجهه
خوش بخوان نص کلامش لم يزل
چيست عالم با وجود حضرتش
سايه و خورشيد باشد في المثل
مشکل حل است و حل مشکل است
حل اين مشکل نوشتم خوش بحل
عقل اول علت اولي بود
خالق او حضرت آن بي علل
نور او بيند به نور روي او
ديده روشن که باشد بي سبل
اي که مي پرسي محل او کجاست
از عطاي او محل دارد محل
هر که جان داد و هواي او ستاد
نزد ابدال آن بود نعم البدل
قابليت بنده را از فيض اوست
شد قبول حضرت او زان قبل
از مفصل يافتم سر قدر
خوانم از لوح قضا شرح جمل
دولت جاويد ما از بندگي است
اينچنين فرموده اند اهل دول
هر که حق را ماند و باطل را گرفت
همچو انعامي بود بل هم اضل
نعمت الله زنده جاويد شد
از حيات او و فارغ از اجل
ره روي بايد چو سيد اي عزيز
تا که گردد عارف جمله ملل