مائيم و جام باده و جانانه جاودان
            از خويش و آشنا شده بيگانه جاودان
         
        
            بگذر ز عقل و عاشق ديوانه را بگير
            يا رب که باد عشق ديوانه جاودان
         
        
            خوش جنتي است روضه رضوان مي فروش
            جام شراب و صحبت رندانه جاودان
         
        
            جاويد دل مجاور درگاه دلبر است
            ثابت قدم ستاده و مردانه جاودان
         
        
            در بزم عشق عاشق ومستيم و باده نوش
            بنشسته دل همي خوش و مستانه جاودان
         
        
            بنموده ايم ظاهر و باطن به هم عيان
            پيوند جان ماست به جانانه جاودان
         
        
            ديديم سيدي که جهان در پناه اوست
            بر عرش دل نشسته و شاهانه جاودان