دين و دولت قرين يکدگرند
همچنين بود و همچنين باشد
دولتي را که دين کند بنياد
همچو بنياد دين متين باشد
بقرانها زوال ممکن نيست
دولتي را که دين قرين باشد
هست اي شاه دولت بي دين
خاتمي کش خزف نگين باشد
مهرباني طمع مدار ز خلق
دين چو با دولتت بکين باشد
نيست حاجت بعون و نصرت کس
دولتي را که دين معين باشد
دنيي و آخرت ببردي اگر
دولت تو معين دين باشد
توأمانند ملک و دين باهم
شمع همزاد انگبين باشد
صاحب دولت ار بود دين دار،
خصمش ار شاه روم و چين باشد
دست و دولت ورا بود بمثل
گر علمدارش آستين باشد
همنشين باش با نکوکاران
مرد نيکو بهمنشين باشد
بزرش همچو گلشکر بخرند
خار چون با ترانگبين باشد
سرکه چون با عسل درآميزد
نام نيکش سکنجبين باشد
بشنو پند سيف فرغاني
که سخنهاي او گزين باشد
بتوانگر که ملک دارد و مال
تحفه اهل فقر اين باشد