آن کساني که راه دين رفتند
چهره از تنگ خلق بنهفتند
واسطه عقد سنيان بودند
نه حروري نه مرجيان بودند
پخته از حسرت طلب گلشان
سوخته ز آتش وفا دلشان
هر چه اندر جهان پريشان بود
لاجرم زير حکم ايشان بود
چون به سنت بدند يازنده
عالمي بود زان گره زنده
کرده از بهر جذب فايده شان
شهپر جبرئيل مايده شان
همه بردند کام دولت راند
همه رفتند و نام ازيشان ماند