از پي راه حق کم از کودک
نتوان بودن اي کم از يک يک
گر در آموختن کن تقصير
هرچه خواهد سبک زوي بپذير
به تلطف بدار و بنوازش
خيره در انتظار مگدازش
در کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود راضي و مکنش جفا
در نمازش نه آن زمان کانجا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا
ور نخواند بخواه زود دوال
گوشهايش بگير و سخت بمال
به معلم نماي تهديدش
تا بود گوشمال تمهيدش
بند و حبسش کند به خانه موش
مير موشان کند فشرده گلوش
در ره آخرت ز بهر شنود
کمتر از کودکي نشايد بود
خلد کاکاي تست هان بشتاب
به دو رکعت بهشت را درياب
ورنه شد موشخانه دوزخ تو
در ره آن سراي برزخ تو
رو به کتاب انبيا يک چند
بر خود اين جهل و اين ستم مپسند
لوحي از شرح انبيا برخوان
چون نداني برو بخوان و بدان
تا مگر يار انبيا گردي
زين جهالت مگر جدا گردي
در جهان خراب پر ز ضرر
از جهالت مدان تو هيچ بتر