جامه کهنه رنج و اندوه است
جامه نو ز دولت انبوه است
بهترين جامه اي بود هنگفت
مر مرا اوستاد چونين گفت
مر زنان راست جامه رنگين
اصل شادي و راحت و تزيين
جامه سرخ مايه شاديست
ساه و مه بخت از او به آزاديست
جامه هيبت است رنگ سياه
ور بود زرد درد و محنت و آه
جامه هاي کبود اندوهست
رنج بر دل فزونتر از کوهست
طيلسان و ردا کمال بود
کيسه و صره اصل مال بود
نردبان اصل و مايه سفرست
ليک زان مرد را همه خطرست
آسيامردم امين باشد
آنکه در خانه به گزين باشد
دام باشد به خواب بستن کار
آينه زن بود نکو هش دار
بستگي آيدت ز قفل پديد
چون گشايش که آيدت ز کليد