التمثل في الرؤيا و تعبيره و هو ثمانون رؤيا عجيبة

خلق تا در جهان اسبابند
همه در کشتي اند و در خوابند
تا روانشان چه بيند اندر خواب
آنچه پيش آيد از ثواب و عقاب
آتش تيز تاب خشم بود
چشمه آب نور چشم بود
نردبازي به خواب يا شطرنج
سبب جنگ و غلبه باشد و رنج
آب در خواب روزيست حلال
گر بود پاک و عذب و صاف و زلال
ور بود تيره عيش ناخوش دان
گرچه آبست عين آتش دان
خاک در خواب مايه روزيست
برزگر را دليل به روزيست
گريه در خواب مايه شاديست
بندگي از مذلت آزادي است
خنده اندوه باشد و اهوال
خامشي بستن دل اندر مال
ميل آب زيادت از عطشان
علم باشد که نيست سيري از آن
وانکه باشد برهنه اندر خواب
شد فضيحت بسان مست خراب
طبل در خواب راز گردد فاش
بوق در خواب مايه پرخاش
بند و غل توبه نصوح بود
باغ ديدن غذاي روح بود
ميوه در خواب روزيست از شاه
ليک نندر زمان که اندر گاه
وقت ادراک چون فراز رسد
مرد بيننده زو به ناز رسد
دست خود چون دراز بيند مرد
شود اندر سخا و رادي فرد
ور بود دستهاي او کوتاه
کشد از بخل گرد خويش سپاه
دست باشد برادر و خواهر
آن چپ دختر و آن راست پسر
باشد انگشت همچو فرزندان
نسب مادر و پدر دندان
دخترانند سينه با پستان
چون شکم مال و نعمت پنهان
جگر ودل به خواب گنج بود
ساق و زانو عنا و رنج بود
مغز مال نهان و پهلو زن
پوست چون ستر در کشيده به تن
هست فرزند آلت توليد
نيک و بد زشت و خوش شقي و سعيد
دست شستن ز کار نوميديست
رقص کردن وقاحت و شيديست
مئزر و سطل و آلت تغسيل
همه برخادمان کنند دليل
وآنکه بربط زند به خواب اندر
زن کند بي شک او شتاب اندر
با دگر کس مصارعت کردن
غلبه کردنست و آزردن
وآنکه دارو خورد همي در خواب
رسته گردد زرنج و درد و عذاب
طيب باشد دوگونه اندر خواب
اين يکي راحت آن دگر همه تاب
راحت آن نوع را که در مالند
محنت آن نوع را که برکالند
کز دخان رنج بيشتر باشد
راحتش کمتر از ضرر باشد
مرد بيمار و طيب و جامه نو
بد بود بد ز من نکو بشنو
رقص کردن به خواب در کشتي
بيم غرقست و مايه زشتي
وآنکه در حبس و بند بسته بود
رقص کردن ورا خجسته بود
هر که بيند ز تن روان شده خون
نعمتي باشد از حساب برون
چون نبيند جراحت اين باشد
ور جراحت بود جز اين باشد
اندهي صعب يابد از کاري
بسته گردد به دست خونخواري
و آن زني کش ز فرج خون آيد
کودکي مرده زو برون آيد
گوشت بيند به خواب ور بيمار
که خورد زود از او طمع بردار
مستي و بيخودي و شرب شراب
آنکه تازيست بد بود در خواب
وانکه او پارسي است روزي دان
سرفرازي و نيک روزي دان
شير درخواب گنج و مال بود
روزي نيکو و حلال بود