چو خورشيد آن دو گل رخسار را ديد
برآمد سرخ و خوش چون گل بخنديد
ز شادي ارغوان بر زعفران داشت
ولي چون غنچه راز دل نهان داشت
لب شکر نوازش کرد ني را
شکر لب نيز خوش بنواخت وي را
بر آن صوت شکر شهناز زد چنگ
عقاب عشق در شهناز زد چنگ
ز سوز عشق چنگ آمد به ناله
شکر خواند اين غزل را بر غزاله: