غزل

باد جانت به فدا، اي دم باد سحري،
چند بر غنچه مستور کني پرده دري؟
منشين بر در اميد و مزن حلقه وصل
به از آن نيست که برخيزي وزين در گذري
آستين پوش بدان روي که خواهد کردن
دور رخسار تو چون گل صد برگ طري
مي کند بر در گل شعر سرايي بلبل
بلبلا چند درآيي ز در شعر دري؟