ز رحمت انبيا را آفريده
وز ايشان مصطفي را برگزيده
امام سيصد و شصت و شش اخبار
سپهر هر دو شش ماه ده و چار
شهنشاه سرير ملک لولاک
سوار عرصه ميدان افلاک
محمد عالم علم يقين است
محمد رحمة للعالمين است
به معني قرة العين دو عالم
به صورت پشت و روي نسل آدم
ز فتح مقدمش در طاق کسري
بسي کسر آمده وانگه چو کسري
همان دم آتش کفر از جهان جست
زمين از موج سيلاب بلا رست
به دارالملک سلمان آن فرو مرد
زمين شهر ما اين را فرو برد
گهي جبريل باشد مير بارش
زماني عنکبوتي پرده دارش
شد از شوق بنانش لاغر و زرد
قلم کو چون قمر شق قصب کرد
بنانش تيغ برگردون کشيده
به ايمائي صف مه بر دريده
کسي کو داشت در تن گوهر بد
چو تيغ انصاف او برگردنش زد
کس او را کي تواند کرد تقبيح؟
کي آرد سنگ خارا را به تسبيح
کجا برد براق او منازل
خر عيسي فتد با بار در گل
اگر گويد کاندر رهي خر
رود با مرکب تازي زهي خر!
کليم آنجا که معجز را بيان کرد
ده و دو چشمه از سنگي روان کرد
کجا احمد زند بر آب رنگي
کليم آنجا بود بي آب و سنگي
کجا ساييده چترش سر بر افلاک
به جاي سايه مهر افتاده بر خاک
گهي سر در گليم فقر برده
گهي اين اطلس خضرا سپرده