گفتار (٢٦)

متکلم را تا کسي عيب نگيرد سخنش صلاح نپذيرد
مشو غره بر حسن گفتار خويش
بتحسين نادان و پندار خويش
همه کس را عقل خود بکمال نمايد و فرزند خود بجمال
يکي جهود و مسلمان نزاع ميکردند
چنانکه خنده گرفت از حديث ايشانم
بطيره گفت مسلمان، گر اين قباله من
درست نيست خدايا جهود ميرانم
جهود گفت بتورية مي خورم سوگند
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسيط زمين عقل منعدم گردد
بخود گمان نبرد هيچ کس که نادانم