گفتار (٨)

بدوستي پادشاهان اعتماد نتوان کرد و بر آواز خوش کودکان که آن به خيالي مبدل شود و اين بخوابي متغير گردد
معشوق هزار دوست را دل ندهي
ور ميدهي آن دل بجدائي بنهي