آن روز که خط شاهدت بود
صاحب نظر از نظر براندي
امروز بيامدي به صلحش
کش فتحه و ضمه برنشاندي
تازه بهارا، ورقت زرد شد
ديگ منه کاتش ما سرد شد
چند خرامي و تکبر کني؟
دولت پارينه تصور کني؟
پيش کسي رو که طلبکار تست
ناز بر آن کن که خريدار تست
سبزه در باغ گفته اند خوشست
داند آنکس که اين سخن گويد
يعني از روي نيکوان خط سبز
دل عشاق بيشتر جويد
بوستان تو گند نازاريست
بس که بر ميکني و ميرويد
گر صبر کني ور بکني موي بناگوش
اين دولت ايام نکوئي بسر آيد
گر دست بجان داشتمي همچو تو بر ريش
نگذاشتمي تا بقيامت که برآيد
سئوال کردم و گفتم جمال روي ترا
چه شد که مورچه بر گرد ماه جوشيدست
جواب داد ندانم چه بود رويم را
مگر بماتم حسنم سياه پوشيدست