دو عاقل را نباشد کين و پيکار
            نه دانائي ستيزد با سبکبار
         
        
            اگر نادان بوحشت سخت گويد
            خردمندش بنرمي دل بجويد
         
        
            دو صاحبدل نگه دارند موئي
            هميدون سرکشي و آزرم جوئي
         
        
            وگر بر هر دو جانب جاهلانند
            اگر زنجير باشد بگسلانند
         
        
            يکي را زشتخوئي داد دشنام
            تحمل کرد و گفت اي نيک فرجام:
         
        
            بتر زانم که خواهي گفتن آني
            که دانم عيب من چون من نداني