حکايت (٩)

بقالي را درمي چند بر صوفيان گرد آمده بود در واسط. هر روز مطالبت کردي و سخنهاي با خشونت گفتي. اصحاب از تعنت او خسته خاطر همي بودند و از تحمل چاره نبود.
صاحبدلي در آن ميان گفت: نفس را وعده دادن به طعام آسانتر است که بقال را بدرم
ترک احسان خواجه اوليتر
کاحتمال جفاي بوابان
بتمناي گوشت مردن به
که تقاضاي زشت قصابان