نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
گلستان سعدي
/
باب دوم - در اخلاق درويشان
/
حکايت (٤٣)
حکايت (٤٣)
يکي از صاحب دلان زورآزمائي را ديد بهم برآمده و کف بر دماغ آورده. گفت: اين را چه حالتست؟ گفتند: فلان دشنام دادش. گفت: اين فرومايه هزار من سنگ برميدارد و طاقت سخني نميارد
لاف سرپنجگي و دعوي مردي بگذار
عاجز نفس فرومايه چه مردي چه زني
گرت از دست برآيد دهني شيرين کن
مردي آن نيست که مشتي بزني بر دهني
اگر خود بر درد پيشاني پيل
نه مردست آنکه در وي مردمي نيست
بني آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکي نباشد آدمي نيست
درباره نوسخن