حکايت (٣٨)

گروهي حکما به حضرت کسري به مصلحتي در سخن هميگفتند و ابوزرجمهر که مهتر ايشان بود خاموش. گفتند: چرا با ما در اين بحث سخن نگوئي؟
گفت: حکيمان بر مثال اطبااند و طبيب دارو ندهد جز سقيم را. پس چون بينم که راي شما بر صوابست مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد
چو کاري بي فضول من برآيد
مرا در وي سخن گفتن نشايد
وگر بينم که نابينا و چاهست
اگر خاموش بنشينم گناهست