از ديده بارم وز دل برآرم بي روي ماهي اشکي و آهي
ديگر ز جانم اي غم چه خواهي؟
از داغ هجران چون اشک لرزان افتاده ام من بر خاک راهي
ديگر ز جانم اي غم چه خواهي؟
او رفت و با او، رفت آرزوها
سودي نبردم از جستجوها
هر سو دويدم، شادي نديدم
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
وز باد صبا، در دشت جنون، سرگشته ترم من
ديگر ز جانم اي غم چه خواهي؟
هستي چه باشد؟ آشفته خوابي نقش فريبي موج سرابي
نخل محبت پژمرده شد کو؟ فيض نصيبي، اشک سحابي
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
وز باد صبا در دشت جنون سرگشته ترم من