راز دل نهفته بودم
با کسي نگفته بودم
ماه من کجا شنيدي
قصه اشک و آه من
مگر آن که خواندي امشب
عشق خود از نگاه من
راز دل نهفته بودم
با کسي نگفته بودم
آتشين نگاه تو، زند به دل شراره ها
سوزم از شرار غم، چو آتشين ستاره ها
بيا که چون مي، چاره سازي
ماه و مهري، عشق و نازي
پنهان کنم،اما دلت گشته آگه از ماجراي من
لب بسته ام اما بخوان شکوه هاي من از نواي من
خاموش و روشن بود پيش عالمي ماجراي من
ولي پيدا بود از نواي من من شکوه هاي من